داشتم روزنامه مطالعه میکردم که به یه مطلب از سعد صباح(شاعر معاصر عرب) برخوردمديدم كه روز مادره گفتم براتون بنويسم:
مادر کودکش را شیر میدهد
و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن می آمموزد
وقتی کمی بزرگتر شد کیف مادر را خالی میکند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوانهای لاغر و کم خون مادر راه میرود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب میدهد و میگوید:
عقل زن کامل نیست
و به افتخار این سخن
مگس ها و گارسونها کف طولانی میزنند!!!
چه قصه ی تلخی بود
چقدر بده یه مادر با تمام عشقش کودکش رو بزرگ کنه و بعد هر روز شاهد حرفهای کلفتش باشه
چقدر زشته که ما عاشق همه چیز و همه کس میشیم جز عاشق مادرامون
چقدر بده که به هر کسی میتونیم ابراز عشق و علاقه کنیم جز مادرامون
و چقدر زشته که گاهی با این همه تو روی اونها وای میسیم!!!
خدایا کمکمون کن تا بتونیم مقام بلند مادر رو بفهمیم و همیشه به جای اینکه قاتل جونش باشیم قاطق نونش باشیم
این نظر توسط omid در تاریخ 1391/2/21/4 و 19:30 دقیقه ارسال شده است | |||
<-CommentGAvator-> |
salam webloge khobi dari va kheyli jaleb mikhay webloge mano link koni(www.payanname20.loxblog.com |